![]() |
طاووس كه از پارسايان زمان امام سجاد عليه السلام بود گويد : كنار كعبه رفتم از دور ديدم مردي زير ناودان كعبه با حال پريشاني ، دعا مي كند و اشك مي ريزد ، پس از آن به نماز برخاست ، نزديك شدم ديدم امام سجاداست ، پس از نماز به حضورش رفته و عرض كردم اي فرزند رسول خدا ! تو را بسيار پريشان و گريان ديدم ، از چه ترس داري با اينكه تو داراي سه امتياز هستي ، اميد آنست كه هر يك از آنها موجب نجات تو گردد .
نخست اينكه فرزند پيامبر هستي ، دوم اينكه شفاعت جدت پيامبر صلي الله عليه و آله در كار است سوم اينكه رحمت خداوند همه جا را گرفته است .
جوابم را با قرآن داد و فرمود : اما اينكه فرزند رسول خدا هستم ، اين موضوع مرا نجات نخواهد داد زيرا قرآن مي فرمايد .
در روز قيامت نسبت و خويشاوندي به كار نيايد ( فلا انساب بينهم يوميذ ) ( مومنون 101 )
اما در مورد شفاعت جدم ، اين نيز مرا نجات نمي دهد ، زيرا قرآن مي گويد :
آنها فقط كساني را كه خدا بپسندد شفاعت كنند ( و لايشفعون الا لمن ارتضي ) ( انبياء 28 )
اما در مورد رحمت خدا ، قرآن مي گويد :
رحمت خدا به نيكوكاران نزديك است ( ان رحمت الله قريب من المحسنين ) ( اعراف 56 )
من نمي دانم كه جزء نيكوكاران هستم يا نه ؟ !
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط: داستان های 14 معصوم، ، ،
:: برچسبها: پریشانی امام سجاد,

