5- مگر چند خالق وجود دارد که خداوند متعال نسبت به خود میفرماید: «احسن الخالقین»؟
بدیهی است که هیچ خالقی به جز «الله» جل جلاله وجود ندارد. چنان چه خداوند متعال همهی انسانها را مخاطب قرار داده و میفرماید اینهایی که شما گمان میکنید در امر حیات بخشیدن و پدید آوردن کارهای هستند و به همان لحاظ گمان مینمایید که لابد «اله» و «معبود» نیز بوده و شما باید بندگی آنها را بکنید، اگر همگی جمع شوند، حتی یک «مگس» را هم نمیتوانند خلق کنند.
«يا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاستَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذينَ تَدعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن يَخلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجتَمَعُوا لَهُ وَ إِن يَسلُبهُمُ الذُّبابُ شَيئاً لا يَستَنقِذُوهُ مِنهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ المَطلُوبُ» (73- الحج)
ترجمه: اى مردم مثلى زده شده گوش بدان داريد: آن كسانى كه سوى خدا مىخوانيد هرگز مگسى خلق نكنند و گر چه در اين باب همكارى كنند و اگر مگسى چيزى از آنها بربايد نمىتوانند از او باز بستانند، طالب و مطلوب هر دو ناتوانند.
الف - «خلق» در فرهنگ قرآنی به پیدایش تدریجی اشیاء اطلاق میگردد. پیدایش اشیای عالم (هر چه که هست) به دو گونه است: یا به صورت دفعی به وجود آمدهاند که به آن «امر» اطلاق میشود و یا به صورت تدریجی به وجود آمدهاند که به آن «خلق» گفته میشود. به عنوان مثال: مبدأ پیدایش «روح» همان «امر» است و زمان و مکان در پیدایش آن نقش و دخالت نداشته است. چنان چه میفرماید:
«فَإِذا سَوَّيتُهُ وَ نَفَختُ فيهِ مِن رُوحي ...» (الحجر – 29)
ترجمه: پس چون كار او را به پايان رسانيدم (جسدش را خلق کردم) و از روح خود در او دميدم ... .
در اینجا «روح» را مستقیم به خود اختصاص داده است. یعنی چیز دیگری واسطهی پیدایشش نگردیده است. دمیدن روح که همان بخشیدن حیات است، مستقیماً و بدون نقش داشتن زمان و مکان به خداوند و «امر» او بر میگردد. لذا میفرماید:
«رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ ذُو العَرشِ يُلقِى الرُّوحَ مِن أَمرِهِ عَلىَ مَن يَشَاءُ مِن عِبَادِهِ لِيُنذِرَ يَومَ التَّلَاقِ» (غافر - 15)
ترجمه: خدايى كه داراى درجاتى بلند و صاحب عرش است روح را كه از فرمان «امر» خودش است بر هر كس از بندگانش بخواهد نازل و القا مىكند تا مردم را از روز ديدار بترساند.
و نیز میفرماید:
«وَ يَسئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِن أَمرِ رَبِّي وَ ما أُوتيتُم مِنَ العِلمِ إِلاَّ قَليلاً» (الإسراء - 85)
ترجمه: و (واى رسول ما) تو را از حقيقت روح پرسش مىكنند، جواب ده كه روح از سنخ امر پروردگار من است (و بدون واسطه جسمانيات بلكه به امر الهى به بدنها تعلق مىگيرد) و آنچه از علم به شما روزى شده بسيار اندك است.
پس، هر موقع خداوند متعال اراده فرماید که چیزی بدون هیچ واسطهی خلقتی (در زمان و مکان) ایجاد شود، «امر» به بودن مینماید و آن چیز از امر خدا «بود» میشود:
«إِنَّما أَمرُهُ إِذا أَرادَ شَيئاً أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ» (یس - 82)
ترجمه: كار او وقتى چيزى را اراده كند فقط همين است كه بدو بگويد: باش پس وجود يابد.
«بَديعُ السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ إِذا قَضى أَمراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ» (البقره - 117)
ترجمه: او كسى است كه آسمانها و زمين را بدون الگو آفريده و چون قضاى امر براند تنها مىگويد بباش و آن امر بدون درنگ هست مىشود.
ب – اما چنان چه بیان گردید «خلق» پیدایش تدریجی است. به عنوان مثال: جسد حضرت آدم (ع) و سپس همهی انسانها (به واسطه غذا، خون و نطفه) متفاوت از روح آنها که از «امر» و بدون واسطه خلق شد، از خاک و آب خلق میشود. روشنایی، حرارت و برودت از خورشید یا عمق زمین به وجود میآید، گیاه از بذر و آن نیز با تغذیه از آب و خاک خلق میگردد و ... . چنان چه در آیهی مبارکهی موضوع بحث،خداوند متعال میفرماید: از نطفه علقه، از علقه مضغه، از مضغه عظام ... ٱفریدیم.
همین تدریج و واسطهها، گاه سبب میشود که انسان گمان نماید که به جز خداوند متعال، دیگران نیز در آفرینش نقش مستقیم و مستقل دارند. مثلاً میگوید: من این صورت ذهنی را خودم خلق کردم – من این نقاشی را خلق کردم – فلانی این مجسمه را خلق کرد – فلانی قوهی خلاقیت خوبی دارد و شعرهای قشنگی میسراید – فلان مخترغ فلان چیز را خلق کرد و ... .
اینها همه واسطههای خلقت هستند. منتهی ممکن است برخی گمان نمایند که خالق، همان واسطه یا واسطه خودش نیز به صورت مستقل خالق است! خداوند متعال در این آیه و آیات دیگر متذکر میگردد که اگر چه ایجاب خلقت تدریجی این است که هر چیزی از چیز دیگری پدید آید [و در این صورت میتوان به سبب قبلی هر پیدایشی در اصطلاح خالق گفت]، اما این سلسلهی خالقیت یک نقطهی اوج، کمال، احسن و مطلقی دارد که همان «الله» است.
خداوند متعال متذکر میگردد که شما به چشم خالقهای متفاوت میبینید. ذهن شما خالق تصور و تصویری میشود و یا مجسمه و نقاشی و شعر و ساختمان ... و چیزهای دیگری را با دست خود درست میکنید، اما دقت داشته باشید که اینها همه کمالاتی است که من دادهام. به علم من عالم میشوید، به اراده من صاحب اراده میشوید، به زیبایی من زیبا و زیبا شناس و زیبا دوست میشوید ... و به اراده و اذن من نیز واسطهی خلقت میگردید و چیزهایی به دست شما (یعنی به واسطهی شما) خلق میگردد، اما فراموش نکنید که شما حلقهای در این خلقت تدریجی هستید و «احسن الخالقین» یعنی بهترین خلق کنندهها خودم هستم.
پس، چیزهای دیگر هم چون واسطهی خلقت هستند، خلق میکنند، اما به واسطهی غیر و احسن نیستند. چرا که اولاً حتی در وجود خود نیاز به غیر (الله) دارند، ثانیاً علم و قدرتشان هم از دیگری است، رابعاً چون محدود هستند، هر چه به واسطهی آنها خلق شود، محدود است و محدود یعنی ناقص و آن چه ناقص میشود دیگر «احسن» نیست. به انسان «احسن مخلوقات» میگویند، چون هیچ خلقی به کمالات او آفریده نشده است و خداوند «احسن الخالقین» است، چون هیچ واسطهی خلقتی که چیزی به دست او خلق میشود، کامل نیست و خداوند متعال کمال مطلق و هستی محض و احسن الخالقین است.
این بحث مانند: «وَ اللَّهُ خَيرُ الرَّازِقين» - «وَ هُوَ خَيرُ الحاكِمين» - «وَ اللَّهُ خَيرُ الماكِرين» و ... میماند. چون انسان واسطههای متعددی در «رزق، حکومت، مکر و ...» میبیند و گمان مینماید که آنها استقلالی دارند، خداوند متذکر میشود که «بهترین» یعنی کاملترین و برترین خود اوست و همه به اراده و تجلی و براساس حکمت او واسطه میشوند. و علم و قدرتی که خداوند در وساطت خلقت، رزق، حکومت و ... به دیگران و از جمله انسان میدهد، برای این است که او را بهتر و بیشتر بشناسند.
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط: پاسخ به شبهات، شبهات اعتقادی، ،
:: برچسبها: شبهات اعتقادی, 5,